free stats

همه زیر یک نخلیم!

d987d985d987 d8b2db8cd8b1 db8cdaa9 d986d8aed984db8cd985 680f55dd59d1d حادثۀ بندرعباس دوباره مردم، هنرمندان و مسئولان را کنار هم قرار داد.باشگاه خبرنگاران جوان – ششم اردیبهشت‌ماه، حوالی ۱۲ و ۳۰ دقیقه بعدازظهر، محمد به حالت اضطرار از کلاس می‌زند بیرون. محمد بچه بندرعباس است و پوستش زیر آفتاب جنوب سوخته. از پنجره کلاس می‌دیدم که دارد با مادرش حرف می‌زند: «طوریت نشد؟» محمد نگران است. لابه‌لای اخبار تشیع جنازه پاپ و مذاکرات ایران و آمریکا، تصویر یک برج دود خاکستری، کم‌کم کل فضای شبکه‌های اجتماعی را می‌گیرد. محمد هنوز نگران است، به کلاس که برمی‌گردد، کنارم می‌نشیند و می‌گوید: «بندر رجایی منفجر شده.» دست‌های لاغر، کشیده و آفتاب‌سوخته‌اش می‌لرزد و دست‌ها را در هم فشار می‌دهد. با اضطراب محمد کم‌کم جمعیت کلاس هم مضطرب می‌شود. از محمد می‌پرسم: «اونجا رفت‌وآمد زیاده؟» از سؤالم شوکه می‌شود و صدایش بالا می‌رود: «اسکله‌ست‌ها! کارگر داره! مهندس داره!» واکنشش ناخودآگاه است. با اضطراب محمد، تب‌وتاب باقی بچه‌ها هم بالاتر می‌رود. کلاس هنوز ادامه دارد، اما محمد در تلفن همراهش به دنبال بلیت پرواز می‌گردد به خانه پدری. تهران دیگر خبری نیست همه ماجرا‌ها در بندرعباس است. ساعت حوالی دو و نیم بعدازظهر برای مصاحبه به خانه یکی از منتقدان مشهور می‌رویم، پله‌ها را که بالا می‌رویم می‌گوید: «چه روزی هم آمدید… اینجا چندان خبری نیست‌ها، خبر‌ها در جنوب است.» راست می‌گوید، خبر‌ها اینجا نیست، خبر‌ها در جنوب است. اینستاگرام و تلگرام را هم که باز می‌کنی، هر پست شدیدتر صدای انفجار را در گوش می‌پیچاند. در این فضا منوتو ظرف همان ساعت اول اتفاق ۱۸ پست منتشر می‌کند و تلاشش را برای روایت اول بودن پی می‌گیرد. کم‌کم موج اخبار سنگین‌تر می‌شود و تهران را هم پر می‌کند. برخی اخبار از مشکوک بودن ماجرا به دلیل هم‌زمانی آن با مذاکرات می‌گویند و همه این احتمالات فضا را سنگین‌تر می‌کند.

درحال انتقال به خبر..