مجموع شرایط موجود و تضاد گفتمانی ایران و آمریکا، علل مرگ سیاسی غربگرایان است

۰۸:۳۴ – ۱۶ ارديبهشت ۱۴۰۴
باشگاه خبرنگاران جوان محمد فرزانه و محمدجوادحبیبی بابادی- این روزها، خبر مذاکرات غیرمستقیم ایران و آمریکا، بحث داغ محافل سیاسی داخلی و جهانی است. جمهوری اسلامی ایران، از بدو انقلاب تاکنون، چندین مرتبه درمقام مذاکره با آمریکا برآمده است و مذاکرات اخیر، تجربه جدیدی نیست؛ اما شرایط پیشآمده در منطقه، اهمیت مذاکره اخیر و نتیجه آن را دوچندان کردهاست. مقصود ما، تحلیل پیامدهای احتمالی فرجام مذاکرات است که از چهار حالت خارج نیست:
حالت اول؛ توافق جامع
توافق جامع بدین معناست که جمهوری اسلامی، در تمام حوزهها از جمله؛ حقوق بشر، هستهای موشکی، منطقهای و مابقی موضوعات محل اختلاف، با آمریکا به توافق دست پیدا کند. این رویداد تنها زمانی اتفاق میافتد که یکی از طرفین یا هردو، از اصول خود کوتاه بیایند. اگر ایدئولوژی دوکشور را مورد بررسی قراردهیم؛ خواهیم دید جمهوری اسلامیِ معتقد بر قاعده نفی سبیل (وَلَنْ یَجْعَلَ اللَّهُ لِلْکَافِرِینَ عَلَى الْمُؤْمِنِینَ سَبِیلًا) (آیه ۱۴۱ سوره نساء) و آمریکای حیات یافته از مبانی فلسفی لیبرالیسم، هیچگاه از اصول خود دست نخواهند کشید. درواقع کوتاه آمدن هریک از طرفین، برابر است با پایان گفتمان غالب آن نظام.
ایالات متحده آمریکا پس از جنگ سرد و موج سوم تجدد، تلاش نمود تا با ایجاد فرهنگ واحد جهانی، همگان را زیر پرچم لیبرال آورد؛ خود نیز پرچمدار تنها گفتمان غالب جهان و تنظیم کننده سیاستهای جهانی باشد؛ فلذا هدف او از مذاکرات، لیبرالیزاسیون سازی جمهوری اسلامی است نه دست کشیدن از اصول خود. بنابراین، حالت توافق جامع، امکانپذیر نخواهد بود.
حالت دوم؛ توافق محدود در حوزه هستهای
در این حالت، توافق صرفا معطوف به موضوع هستهای بوده و اگر فرجام مذاکرات چنین شود، پس از ایجاد اطمینان ایالات متحده از صلحآمیز بودن برنامه هستهای ایران، روابط طرفین به حالت عادی بازگشته و تحریمها برداشته خواهد شد.
باتوجه به تجارب ایران در مذاکرات گذشته، علیرغم اعلام مکرر آژانس انرژی اتمی مبنی بر صلحآمیز بودن فعالیت هستهای ایران، نهتنها تحریمها برداشته نشد، بلکه تعداد قطعنامهها علیه ایران، به بیش از دوبرابر رسید و فشارها برای پذیرفتن مذاکرات حول موضوع جدید (موشکی) شدت گرفت؛ حتی در همین مذاکره نیز، ایالات متحده ابتدا خواهان اطمینان از صلحآمیز بودن فعالیت هستهای ایران بود، اما اکنون که روند مذاکرات درحال طی شدن است، دولت آمریکا سخن از برچیده شدن صنعت هستهای ایران بهمیان میآورد؛ پس موضوع هستهای، نخستین گام از گامهای خلع سلاح نمودن جمهوری اسلامی و احتمالا لیبیزاسیون سازی ایران است.
حالت سوم؛ عدم توافق و ادامه روند موجود
عدم توافق و ادامه روند موجود، در صورتی رخ خواهد داد که زیادهخواهیهای آمریکا تداوم داشته باشد و جمهوری اسلامی نیز از مواضع خود کوتاه نیاید؛ که در اینصورت، روابط مابین ایران و آمریکا به اول خط بازمیگردد و گزینههای پیشین (تحریم و آشوب داخلی)، دوباره در دستورکار قرار خواهدگرفت.
حالت چهارم؛ عدم توافق و رویارویی نظامی
درصورتی که حالت چهارم (عدم توافق و رویارویی نظامی) شکل گیرد؛ دو رویکرد متصور است؛ ۱) رویارویی بصورت مستقیم (نقطهای و تمامعیار) ۲) رویارویی بصورت نیابتی
احتمال وقوع رویکرد اول در حالت چهارم، به چند دلیل بسیار ضعیف است.
اولین دلیل، قدرت بازدارندگی جمهوری اسلامی ایران است. ایالات متحده هرگاه بخواهد آغازگر عملیات نظامی علیه کشوری باشد، ابتدا از نبود یا حداقل ضعف قدرت بازدارندگی آن کشور اطمینان حاصل میکند؛ مانند حمله به عراق، افغانستان، لیبی، ویتنام.
دومین دلیل، وجود دوستان منطقهای و علاقمندان به جمهوری اسلامی است که در تمام کشورهای منطقه و حتی کشورهای قاره اروپا و آمریکا، حضور دارند و جرقه علیه امنیت ایران، مساویاست با انفجار انبار باروت، در جنوب غرب آسیا. این رویداد، در ابتدای امر برخلاف مصلحت ایالات متحده بوده و در مرحله بعد، ناخوشایند برای کشورهای حوزه خلیج فارس میباشد.
سومین علت آن است که درپی عملیات نظامی برضد کشورها، ابتدا شاهد انسجام درونی و سپس نفرت علیه کشور متجاوز خواهیم بود. ایالات متحده تاکنون کمر همت بر ایجاد شکاف قومی، مذهبی، سیاسی درون ایران بسته است و شکلگیری انسجام درون جمهوری اسلامی، یعنی پنبه کردن هرآنچه تاکنون رشته است.
دلیل دیگر که احتمال وقوع حالت چهارم را تضعیف میکند، آن است که ایالات متحده با تهدید دیگری به نام چین روبروست و ورود به درگیری مستقیم نظامی، یعنی فرسایش توان ایالات متحده دربرابر تهدید موجود. با وجود جبهه نظامی روسیه-اوکراین و آمریکا-چین، ایجاد جبهه جدید، میتواند حماقت باشد.
ایالات متحده درصدد برقراری ثبات نسبی در جبهه نظامی روسیه-اوکراین است تا با فراغ خاطر به مسئله چین بپردازد؛ پس هیچگاه به دنبال ایجاد جبهه جدید، آنهم بهصورت مستقیم نخواهد بود.
دلایل بسیار است، اما دلیل آخری که ما در اینجا ذکر خواهیم کرد و همزمان دو رویکرد را رد میکنیم، این است که رویارویی مستقیم، به علت بُعد مسافت، امکانپذیر نخواهد بود؛ درنتیجه دو کشور برای دسترسی به سرحدات جغرافیایی-سیاسی یکدیگر، نیازمند بهرهگیری از خاک کشور ثالث خواهند بود تا در آن اقدام به دپوی جنگافزارها، تجدید قوا، شکلدهی آرایش جنگی و در مرحله آخر، آغاز حمله کنند. هیچ کشوری از کشورهای منطقه، خاک خود را در اختیار ایالات متحده برای حمله نظامی علیه جمهوری اسلامی قرار نخواهد داد زیراکه هرگونه همکاری با ایالات متحده، پاسخ متقابل جمهوری اسلامی را دربر خواهدداشت و این پاسخ، نقطه آغاز فروپاشی امنیت ملی، فرار سرمایهگذاران خارجی، ریزش ارزش پول، اخلال در صنعت توریست و گردشگری و دهها مشکل دیگر برای آن کشور خواهد بود.
تهدید حیات سیاسی غربگرایان
حیات سیاسی غربگرایان در دوچیز است:
۱) فشار برای برآوردن حالت اول (توافق جامع) ۲) ایجاد رعب و وحشت در اذهان عمومی نسبت به وقوع حالت چهارم (درگیری نظامی)
غربگرایان با ایجاد دوقطبی مذاکره یا جنگ، درپی کسب و نگاهداشتن خود در مناصب قدرت بودهاند و با انجام مذاکره، همواره خود را ناجی مردم معرفی و اینگونه وانمود میکردند که ما سایه جنگ را با انجام مذاکره، از سر کشور برداشتیم. در دولت شهیدرئیسی و دولت کنونی که هیچکدام از بزرگان غربگرا در بدنه دولت حضور نداشته و ندارند؛ پیگیری مذاکرات و گره نزدن آب آشامیدنی به انجام آن، بهوجود نیامدن دوقطبی مذاکره یا جنگ، دست برتر جمهوری اسلامی در مذاکرات، حیات سیاسی غربگرایان را با تهدید روبهرو کرده است. پیشبینی میشود فرجام مذاکرات، یکی از دوحالت دوم یا سوم باشد؛ یعنی نه پای کوتاه آمدن از اصول درمیان است و نه جنگی رخ خواهد داد؛ که در اینصورت، باید منتظر فعالیت گسترده غربگرایان بود که خود را مبدع و مغزمتفکر مذاکرات معرفی کرده و پیروزی جمهوری اسلامی در مذاکرات را، به نام خود تمام کنند تا بتوانند جلوی مرگ تفکر خود را بگیرند. انشاءالله با بصیرت مردم، این تیر به سنگ خواهد خورد و جامعه برای همیشه از تفکر پوسیده غربگرایان نجات خواهد یافت.
▸ کامنت هوتن شکیبا زیر پست بهرام افشاری سوژه شد
▸ سه عادت بد، سلامت شما را در ۳۰ سالگی تهدید میکند
▸ گل دیدنی در سوپرکلاسیکو آرژانتین از نمایی فوقالعاده
▸ سفر حسن نیت پزشکیان به باکو